درک اهمیت قیام عیسی مسیح و اینکه چه رابطه ای با شخص ما دارد.
مصلوب شدن عيسي مسيح پيروانش را دلسرد و نااميد ساخت. گروه كوچك پيروان او وحشت زده و متفرق شدند. دشمنان مسيح پيروزي خود را جشن گرفته , اما سه روز پس از مصلوب شدن او, معجزهاي رخ داد. عيسي از مردگان برخاست.
چند هفته بعد, پيروان او كه زماني وحشت كرده بودند با دليري و بدون ترس واقعيت قيام عيسي را به همه اعلام مينمودند, واقعيتي كه مسير تاريخ را عوض كرد. پيروان او مبلغان موازين اخلاقي يك بنيان گذر مرده نبودند, بلكه كساني بودند كه با خداوندي زنده رابطهاي زنده برقرار كرده بودند. عيسي مسيح هم اكنون زنده است و مشتاقانه منتظر است تا در زندگي آناني كه بر او توكل مينمايند عمل كند.
< جي.بي.فيليپس> (J.B.Phillips) در مقدمه كتاب <نامهها به كليساهاي جوان> اين زندگي و شهامت تازهاي را كه ايمانداران اوليه به نمايش گذاشتند به طرز واضحي چنين توصيف نموده است: <تفاوت فاحش بين مسيحيت فعلي و آن كه ما در رسالات عهد جديد ميخوانيم اين است كه مسيحيت براي ما در وهله اول به منزله ايفاي يك نقش است, در حالي كه براي ايمانداران اوليه تجربهاي واقعي بود. گرايش ما بر آن است كه مسيحيت را تا حد مجموعهاي از اصول و ضوابط و در نهايت تا حد قوانين و دستورالعملهايي براي زندگي تقليل ميدهيم, اما مسيحيت براي آنها بطور ساده به مفهوم حلول حياتي با كيفيتي نو به درون آنها بود. آنها اين تجربه را بدون شك و ترديد با بيان اين كه "مسيح در آنها زندگي مي كند" توصيف ميكردند.
به سختي ميتوان گفت كه اصلاحات اخلاقي صرف موجود اين همه شور و نشاط در زندگي اين مردان بوده است, حتي اگر بتوانيم انگيزهاي براي چنين تغيير اخلاقي را به ثبوت برسانيم. به علاوه ميتوان با اطمينان گفت كه دنيايي كه آنها را احاطه كرده بود چندان انگيزه قوي براي اصلاح اخلاقي در مسيحيان اوليه ايجاد نميكرد. ناچار بايد اظهارات خود آنها را بپذيريم مبني بر اين كه زندگي محقر انساني آنها از طرق عيسي مسيح با حيات خود خدا مرتبط شده بود.
بسيار از مسيحيان امروزه درباره "مشكلات عصر ما" چنان صحبت ميكنند كه گويي براي پيشرفت و ريشهدار شدن مسيحيت ميبايد منتظر اوضاع مساعدتري شد. اما اين باعث دلگرمي است كه به ياد بياريم كه ايمان مسيحي به طرز شگفتآوري در شرايطي چنان سخت ريشه دوانيد و شكوفا شد كه اگر چنين زنده و پويا نبود در عرض چند هفته از بين مي رفت.
ايمانداران اوليه شديداً بر اين باور بودند كه توسط مسيح فرزندان خدا گرديدهاند و پيشگامان نسلي جديد و بنيانگذران ملكوتي تازه و روحاني ميباشند. آنها پس از گذشت قرنها هنوز با ما سخن ميگويند. شايد اگر ما نيز هر آنچه را كه آنها باور داشتند بپذيريم ما نيز به آنچه آنها بدان نائل شدند دست يابيم.
آیات زیر را مطالعه کنید.
مصلوب شدن عيسي مسيح پيروانش را دلسرد و نااميد ساخت. گروه كوچك پيروان او وحشت زده و متفرق شدند. دشمنان مسيح پيروزي خود را جشن گرفته , اما سه روز پس از مصلوب شدن او, معجزهاي رخ داد. عيسي از مردگان برخاست.
آیات زیر را مطالعه کنید.
یوحنا ۲۰: ۱ بامداد روز اول هفته وقتی هوا هنوز تاریک بود. مریم مجدلیه بر سر قبر آمد و دید كه سنگ از جلوی قبر برداشته شده است. 2او دواندوان نزد شمعون پطرس و آن شاگردی كه عیسی او را دوست میداشت رفت و به آنها گفت: «خداوند را از قبر بردهاند و نمیدانیم او را كجا گذاشتهاند.» 3پس پطرس و آن شاگرد دیگر به راه افتادند و به طرف قبر رفتند. 4هر دو با هم میدویدند، ولی آن شاگرد دیگر از پطرس جلو افتاد و اول به سر قبر رسید. 5او خم شد و به داخل قبر نگاه كرده، كفن را دید كه در آنجا قرار داشت. ولی به داخل قبر نرفت. 6بعد شمعون پطرس هم رسید و به داخل قبر رفت. او هم كفن را دید كه در آنجا قرار داشت 7و آن دستمالی كه روی سر او بود در كنار كفن نبود بلكه پیچیده شده و دور از آن در گوشهای گذاشته شده بود. 8بعد، آن شاگردی هم كه ابتدا به قبر رسید به داخل رفت، آن را دید و ایمان آورد. 9زیرا تا آن وقت آنها كلام خدا را نفهمیده بودند كه او باید بعد از مرگ دوباره زنده شود. 10پس آن دو شاگرد به منزل خود برگشتند. 11امّا مریم در خارج قبر ایستاده بود و گریه میکرد. همانطور كه او اشک میریخت خم شد و به داخل قبر نگاه كرد 12و دو فرشتهٔ سفید پوش را دید كه در جاییکه بدن عیسی را گذاشته بود، یکی نزدیک سر و دیگری نزدیک پا نشسته بودند. 13آنها به او گفتند: «ای زن، چرا گریه میکنی؟» او پاسخ داد: «خداوند مرا بردهاند و نمیدانم او را كجا گذاشتهاند.» 14وقتی این را گفت به عقب برگشت و عیسی را دید كه در آنجا ایستاده است ولی او را نشناخت. 15عیسی به او گفت: «ای زن، چرا گریه میکنی؟ به دنبال چه کسی میگردی؟» مریم به گمان اینكه او باغبان است به او گفت: «ای آقا، اگر تو او را بردهای به من بگو او را كجا گذاشتهای تا من او را ببرم.» 16عیسی گفت: «ای مریم.» مریم برگشت و به زبان عبری گفت: «ربونی.» (یعنی ای استاد.) 17عیسی به او گفت: «به من دست نزن! زیرا هنوز به نزد پدر بالا نرفتهام امّا نزد برادران من برو و به آنان بگو كه اكنون نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما بالا میروم.» 18مریم مجدلیه نزد شاگردان رفت و به آنها گفت: «من خداوند را دیدهام.» و سپس پیغام او را به آنان رسانید. 19در غروب روز یكشنبه وقتی شاگردان از ترس یهودیان در پشت درهای بسته، دور هم جمع شده بودند، عیسی آمده در میان آنان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!» 20و بعد دستها و پهلوی خود را به آنان نشان داد. وقتی شاگردان، خداوند را دیدند، بسیار شاد شدند. 21عیسی باز هم گفت: «سلام بر شما باد! همانطور كه پدر مرا فرستاد من نیز شما را میفرستم.» 22بعد از گفتن این سخن، عیسی بر آنان دمید و گفت: «روحالقدس را بیابید، 23گناهان کسانی را كه ببخشید، بخشیده میشود و آنانی را كه نبخشید، بخشیده نخواهد شد.» 24یکی از دوازده شاگرد یعنی توما كه به معنی دوقلو است، موقعی که عیسی آمد با آنها نبود. 25پس وقتیکه سایر شاگردان به او گفتند: «ما خداوند را دیدهایم.» او گفت: «من تا جای میخها را در دستش نبینم و تا انگشت خود را در جای میخها و دستم را در پهلویش نگذارم باور نخواهم كرد.» 26بعد از هشت روز، وقتی شاگردان بار دیگر با هم بودند و توما هم با آنان بود، با وجود اینكه درها بسته بود، عیسی به درون آمد و در میان آنان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد.» 27و بعد به توما گفت: «انگشت خود را به اینجا بیاور، دستهای مرا ببین، دست خود را بر پهلوی من بگذار و دیگر بیایمان نباش بلكه ایمان داشته باش.» 28توما گفت: «ای خداوند من و ای خدای من.» 29عیسی گفت: «آیا تو بهخاطر اینكه مرا دیدهای ایمان آوردی؟ خوشا به حال کسانیکه مرا ندیدهاند و ایمان میآورند.» 30عیسی معجزات بسیار دیگری در حضور شاگردان خود انجام داد كه در این كتاب نوشته نشد. 31ولی اینقدر نوشته شد تا شما ایمان بیاورید كه عیسی، مسیح و پسر خداست و تا ایمان آورده به وسیلهٔ نام او صاحب حیات جاودان شوید.
اول قرنتیان ۱۵: ۳ـ۴ : 3آنچه را كه به من رسیده بود یعنی مهمترین حقایق انجیل را به شما سپردم و آن این است كه مطابق پیشگوییهای تورات و نوشتههای انبیا، مسیح برای گناهان ما مرد 4و مدفون شد و نیز بر طبق کتابمقدّس در روز سوم زنده گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر