آیین عشای ربانی یکی از آیین های مقدس کلیسایی می باشد. که به آن آیین تقسیم مقدس هم گفته می شود. منشأ این آیین بر می گردد به شام آخری که عیسی مسیح با حواریون خود خورد در حالیکه از سرنوشتی که قرار بود برایش اتفاق بیفتد آگاهی داشت و حتی میدانست که یهودا اسخریوطی قرار است به او خیانت کند . به همین خاطر محل این شام که به شام آخر نیز معروف است محل مهمترین و آخرین آموزه های مسیح شد. زمان این مراسم، در شب عید فصح (عید فطیر) یهودیان بود .
مراسم به این صورت می باشد که عیسی نان را گرفت و خدا را شکر کرد. در حالیکه نان را پاره می کرد و به شاگردان می داد، گفت « این است جسد من که برای شما داده می شود. اینرا بیاد من بجا آرید و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته می شود » (لوقا ۲۲: ۱۹-۲۱) ( اول فرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۶ ) . او عید را با یک سرود خاتمه داد. ( متی ۲۶: ۳۰)
مراسم به این صورت می باشد که عیسی نان را گرفت و خدا را شکر کرد. در حالیکه نان را پاره می کرد و به شاگردان می داد، گفت « این است جسد من که برای شما داده می شود. اینرا بیاد من بجا آرید و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته می شود » (لوقا ۲۲: ۱۹-۲۱) ( اول فرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۶ ) . او عید را با یک سرود خاتمه داد. ( متی ۲۶: ۳۰)
لوقا ۲۲: ۱۹-۲۱ :همچنین كمی نان برداشت و پس از شكرگزاری آن را پاره كرد و به آنان داد و فرمود: «این بدن من است كه برای شما تسلیم میشود. این كار را به یادبود من انجام دهید.» ۲۰به همین ترتیب بعد از شام پیالهای را به آنان داد و فرمود: «با خون خود كه برای شما ریخته میشود پیمان تازهای بستهام و این پیاله نشانهٔ آن است. ۲۱«امّا بدانید كه دست تسلیم كنندهٔ من با دست من در سفره است.
اول قرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۶ :تعالیمی را كه به شما دادم، از خود خداوند گرفتم و آن این بود كه عیسی خداوند در شبی كه تسلیم دشمنان شد، نان را گرفت ۲۴و بعد از شكرگزاری آن را پاره كرده گفت: «این است بدن من برای شما. این را بهیاد من بجا آورید.» ۲۵همانطور پس از شام پیاله را نیز برداشته گفت: «این پیاله همان پیمان تازهای است كه با خون من بسته میشود. هرگاه این را مینوشید، بیاد من بنوشید.» ۲۶زیرا تا وقت آمدن خداوند هرگاه این نان را بخورید و پیاله را بنوشید، مرگ او را اعلام میکنید.
متی ۲۶: ۳۰ : پس از آن، سرود فصح را خواندند و به طرف كوه زیتون رفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر